Sunday, September 13, 2015

نمایش نامه ای بر اساس داستانی ار آنتوان چخوف تنظیم توسط خانم یکتا



(زن یا مرد پرستار بچه را برای تسویه حساب به اتاق دعوت می کند )

زن یا مرد: یولیا واسیلی اونا ، میدونم که دست و بالتان خالی است ، اما رو دربایستی دارید و به زبون نمی آرید ، ببینید ما توافق کردیم که ماهی سی روبل به شما بدم ، اینطور نیست ؟
  
یولیا : چهل روبل

زن یا مرد : نه ، من یاد داشت کردم ، همیشه به پرستار بچه هام سی روبل می دهم ، حالا بمن توجه کنید شما دوماه برای من کار کردید ....

یولیا : دوماه و پنج روز .

زن یا مرد : دقیقا دوماه ، من یادداشت کردم ، می شود شصت روبل ، اما نه تا یکشنبه از آن کسر می شود ، همانطور که میدونید یکشنبه ها مواظب کولیا نبودید و برای قدم زدن بیرون می رفتید .

یولیا : سه تعطیلی

زن یا مرد : سه تعطیلی ، پس می شود دوازده روبل ، کولیا چهار روز مریض بود که ازش مراقبت نکردیدو فقط مواظب وانیا بودید و سه روز هم شما دندان درد داشتید که همسرم به شما اجازه داد بعد از شام مراقب بجه ها نباشید ، دوازده و هفت می شود نوزده ، تفریق کنید ، چهل و یک روبل ، درسته ؟
نزدیک سال نو شما یک فنجان نعلبکی شکستید ، دو روبل کسر میشه ، موارد دیگری هم هست بخاطر بی مبالاتی شما کولیا از درخت بالا رفت ، کتش پاره شد ، ده تا کسر کنید ، بازهم بخاطر بی توجهی شما کلفت خانه با کفش های وانیا فرار کرد ، 5 تای دیگه کم کنید
دهم ژانویه 10 روبل از من گرفتید ...
یولیا : نه ، نگرفتم
زن یا مرد : اما من یاد داشت کردم
یولیا : خیلی خوب شما ؛ شاید ......
زن یا مرد: از چهل و یک ، بیست و هفت را کم می کنیم چهارده تا باقی می ماند
یولیا : من فقط مقدار کمی گرفتم ( با صدای لرزان ) تنها سه روبل از همسرتان گرفتم نه بیشتر
زن یا مرد : دیدی حالا چطور شد من اصلا این را از قلم انداخته بودم ، سه از چهارده می شود یازده . این هم پول شما . یازده روبل

یولیا : (آهسته می گوید ) متشکرم
زن یا مرد : ( با عصبانیت ): چرا گفتی متشکرم ؟
یولیا : بخاطر پول
زن یا مرد : یعنی تو متوجه نشدی دارم کلاه سرت میذارم ؟ دارم پولتو میخورم ؟ تنها چیزی که می تونی بگی اینه که متشکرم ؟
یولیا : جاهای دیگه همین مقدار رو هم ندادند
زن یا مرد : به شما چیزی ندادند ؟ خیلی خب ، تعجب هم نداره ، من داشتم به شما حقه می زدم ، یه حقه ی کثیف ، حالا هشتاد روبل شما را میدهم ، همش همینجاست ، توی این پاکت . ممکنه کسی این همه نادان باشه ؟ چرا اعتراض نکردید ؟ چرا صداتون در نیامد ؟ واقعا ممکنه تو این دنیا کسی اینقدر ضعیف باشه ؟
از این شوخی بیرحمانه معذرت میخوام
یولیا ( با ترس ) متشکرم ، متشکرم
زن یا مرد : آه در چنین دنیائی  چقدر راحت میشه زورگو بود

                                                                                                                      نوشته آنتوان چخوف


                                                                                                    تنظیم برای اجرا : یکتا رسا

No comments:

Post a Comment